یسنایسنا، تا این لحظه: 11 سال و 11 ماه و 7 روز سن داره

یسنا دختر آریایی

اولین عید ....

سلام.  من دارم وارد سال جدیدی میشم که اولین عید عمرم است سال 92 خیلی خوشحالم و راستی من الان 10 ماهم . ما امشی داریم میریم خونه مامان جون فاطمه . همه دور هم هستیم .  خونه مامان جون فاطمه که میرم نمی تونم یکجا بشینم باید از همه جا  برم بالا آخه مامانجون به من چیزی نمیگه .         من اینجا تازه میتونستم از وسائل بگیرم و بلند یشم و راه برم . البته خیلی هم زمین میخورم .       امروز با خانواده بابا رفتیم پارک وکیل آباد . خیلی خوش گذشت . من تا جایی که تونستم شلوغ کاری کردم . اینجا سعی داشتم که پاهام بکن توی لیوان.ولی مامانم منو دعوا میک...
27 مهر 1392

لالایی ...

  لالایی ماه و مهتابه   لالایی مونس خوابه       لالایی قصه ی گل هاس پر از آفتاب پر از آبه     لالایی رسم و آیینه لالایی شعر شیرینه     روون و صاف و ساده زلال مثل آیینه     لالایی گرمی خونه لالایی قوت جونه     لالایی میگه:یک شب هم کسی تنها نمی مونه     لالایی آسمون داره گل و رنگین کمون داره     توی چشمون درویشش نگاهی مهربون داره     لالایی های ما ماهه بدون ناله و آهه     بخون لالایی و خوش باش که عمر غ...
19 مهر 1392

دخترم رفته آرایشگاه...

امروز رفتیم خونه خاله زهرا مهمونی خاله هم از فرصت استفاده کرد و حسابی از من عکس گرفت آخه قرار بعدش برم آرایشگاه موهام کوتاه کنم ....               من اومدم امروز رفتم پیش حمید آقا ، آرایشگری که موهای بابام کوتاه میکنه . نبودید ببینید که مامانم چه ذوقی کرده بود که داشتن موهای من کوتاه میکردن آخه تعجب کرده بود که من آنقدر ساکت نشستم و گذاشتم حمید آقا موهام کوتا کنه و خلاصه حسابی قربان صدقه ام شدش.                       ...
19 مهر 1392