دوچرخه سواری...
سلام ... ما ١ هفته پیش رفتیم خونهی عموجون سعیدم . آره میدونم عکسام دیر گذاشتم آخه تازه به دستم رسیده . خلاصه حسابی بازی و شلوغ کاری کردیم . و من طبق معمول با جیغ و داد دوچرخه ی نازنین سوار شدم و طفلک نازنین پشت سرم سوار کردم . ولی در کل بزرگتری گفتن کوچکتری گفتن . راستی یادم رفت معرفی کنم نازنین خانم دختر عموی من و ٤٠ روز از من کوچتره. خلاصه حسابی کیف داد و عمو جون لطف کردن و ما رو چرخوندن . ...